خانه تنهایی

دوباره سيب بچين حوا....

من "خسته ام "

بگذار از اينجا هم بيرونمان کنند ...
­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­­.

نوشته شده در شنبه 23 ارديبهشت 1398برچسب:,ساعت 13:4 توسط پادشاه بی غم| |

حالا تو هی بیا و بگو

زن باید سنگین و رنگین باشد

باید بیایند و منتت را بکشند


اما من می گویم

زن اگر زن باشد

باید بشود روی عاشقیش حساب کرد

که عاشقی کردن بلد باشد

که جا نزند، جا نماند، جا نگذارد

و هی فکر نکند به یاوه هایی که عمری در گوشش خواندند ...


من می گویم

زن اگر زن باشد

از "دوستت دارم" گفتن ها نمی ترسد


اما تو می گویی

خوش به حال زنی که عاشق مردی نباشد

بگذار دنبالت بدوند ...


ولی نمی فهمم اینکه در موردش می گویی زندگیست یا مسابقه ی اسب دوانی ؟!


من راز این دوست داشتن های پنهانی را نمی فهمم

من نمی فهمم، زن بودن

با سنگین رنگین بودن و با سکوت چه ارتباطی دارد ؟!


من بلد نیستم در سایه دوست داشته باشم

من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند

من میخواهم، مَردَم

حتی اگر مرد من هم نبود

دلش غنج بزند از اینکه

زنی اینگونه دوستش دارد ..............

نوشته شده در شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:19 توسط پادشاه بی غم| |

نيا باران
نیا باران

زمین جای قشنگی نیست

من از جنس زمینم  خوب می دانم

که گل در عقد زنبور است

اما یک طرف سودای بلبل، یک طرف بال و پر پروانه را هم دوست می دارد

نیا باران پشیمان می شوی از آمدن

زمین جای قشنگی نیست

در ناودان ها گیر خواهی کرد

من از جنس زمینم خوب می دانم

که اینجا جمعه بازار است

و مردم عشق را در بسته های زرد کوچک نسیه می دادند

در اینجا قدر مردم را به جو اندازه می گیرند

در این جا شعر حافظ را به فال کولیان در به در اندازه می گیرند

نیا باران زمین جای قشنگی نیست

نیا باران..

نوشته شده در شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:17 توسط پادشاه بی غم| |

 

ما نسل بوسه هاي خياباني هستيم

 

 

 

 

 

نسل خوابيدن با اس ام اس

 

 

 

 

 

 

نسل درد و دل با غريبه هاي مجازي

 

 

 

 

 

 

نسل جمله هاي كوروش كبير و دكتر شريعتي

 

 

 

 

 

 

نسل كادوهاي يواشكي

 

 

 

 

 

 

نسل ترس از رقص نور ماشين پليس

 

 

 

 

نسل من نسل تو...!
يادمان باشد هنگامي كه دوباره به جهنم رفتيم بين عذاب هايمان مدام بگوييم يادش به خير دنياي ما هم همينطور بود....
مثل جهنم...

نوشته شده در شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:15 توسط پادشاه بی غم| |

مــــــرد است دیگر ....گاهی تند میشود،

گاهی عاشقانه می گوید....!!

مـــــــــــرد است دیگر..........

غرورش آسمان ،دلش دریاست.....!!

تو چه میدانی از بغض گلو گرفته یک مــــــــرد...؟؟! ...

تو چه میدانی از چشمانت که شده دنیای او.....؟

تو چه میدانی از هق هقِ شبانه ای که خودش خبر دارد و

بالشتش....!؟!!


تو برو پیِ درد و دل های مردی بگرد که پاییز شده کابوس شومش....!!!

مرد را فقط مرد میفهمد و مـــــــــــرد.............!!!؟

نوشته شده در شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 13:6 توسط پادشاه بی غم| |

 

کودکی از خدا خواست که با او سخن بگوید و در این لحظه آسمان رعد و برق زد . کودک گفت : خدایا چرا با من سخن نمی گویی ؟در این حال زمزمه هایی در دل کودک به وجود آمد و نسیم خنکی شروع به حرکت کرد و برگ های درختان به نرمی پیشاپیش کودک خم شدند . کودک گفت : خدایا حالا که با من حرف نمی زنی برایم لیوانی آب بده که خیلی تشنه ام . در این حال چشمه کوچکی زلالی در نزدیکی کودک شروع به غلغل کرد . کودک گفت خدایا اگر به من آبی نمی دهی دستکم به من یک شاخه گل بده و گلستان بزرگی از گلهای سرخ و زنبق و نیلوفر کودک را در آغوش گرفت . اما کودک گریه می کرد که چرا خدا به او شاخه گلی نمی دهد . کودک گفت خدایا اگر صدای مرا نمی شنوی و به من هیچ نمی دهی لااقل برایم پناهگاهی از باد و طوفان فراهم کن و در این حال آغوش گرم مادر و دستان نرم پدر کودک را فرا گرفت . اما کودک همچنان می گریست و از خدا خواست خودش را به او نشان دهد در این حال پروانه ای آمد و روی گونه ی کودک نشست اما کودک پروانه را کنار زد و در حالی که زیر لب به خدا بد می گفت چشمه را گل آلود کرد و گلها را له کرد و دستان پدر و آغوش مادر را با فریادهای گوشخراشی ترک کرد و از سرزمین خدا بیرون رفت...
نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 20:23 توسط پادشاه بی غم| |


 

مطالب طنز, مطالب خنده دار, طنز و سرگرمی, طنز دخترانه

 

پسرها و سوسک

چرا؟؟؟؟؟

میگم خدمتتون

1.دقت کردین بعضی سوووسکااا گیر میدن بهت هرچی با دمپایی میزنی تو سرشون بیشتر میان طرفت!!!!

 

2.دیدین  سوسک ها چقدر سگ جونن لهشون میکنی ولی هنوز شاخکاشونو تکون میدن

خووووووووب تا اینجا فک کنم منظورمو گرفته باشین!!!!

 

خوب میریم سراغ بقیه ی شباهت ها

3.مدل مووووووووو های پسرااااااا (با وجود تنها 2 تار مو!!! همونو با کلی چسب و تافت و ... سیخ می کنن)

 

4.سوووسک موجود چندشیه (مثل پسر ها که خیلی چندشن)

 

5.سوسکااا رو هیچکی دوست نداره (البته من به استثنا ها کاری ندارم کلی گفتم)دقیقا مثه پسر هاااااااا

 

6.سوسک تنها حشره ایه که خوشگلش پیدا نمیشه!!! مثل پسر که نسل خوشگلاش منقرض شده!!!

 

7.میگن سوسکااا خیلی پیچیدن و محققا هنوز از زندگیشون سر در نیاوردن درست مثل پسر جماعت که هیچ وقت نمیفهمی پشته ای قیافه یه زشتش  چیه!!!!بس که موزیییییییییی ان

خوب فکر کنم به اندازه ی کافی دلیل اوردم واسه اینکه شما دختران محترم شباهت زیااااااااااد بین این دو موجودو بفهمین پس الان میشه  به یه نکته اشاره کرد

 

واسه من سواله

که چرا دخترا با دیدن سوسک جیییییییغ میزنن و در میرن

ولی با دیدن یه پسر.....

نه واقعا خیلی واسم جالبه !!!!؟؟؟؟

 

یه سوال دیگه

چرا پسر ها با وجود این همه شباهت سوسک های بیچاررو میکشن (خیلی راحت)

آقا پسر های محترم !!!!

این مقاله فقط جنبه طنز و سرگرمی دارد.

نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 19:56 توسط پادشاه بی غم| |

 

 دارم دونه دونه پله ها رو  بالا میام.. سخته اما میام.. خیلی زیاده اما میام تا بگم دوست دارم بگم بی تو هرگز بگم اینجا بیتو برام جهنمه.بیا و منو ببر تا تو بهشت تو باشم.

نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:,ساعت 19:45 توسط پادشاه بی غم| |


Power By: LoxBlog.Com